به گزارش «راهبرد معاصر»؛ پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سالهای پایانی قرن بیستم، پیمان نظامی ورشو منحل و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به عنوان بزرگترین اتحاد نظامی در سراسر جهان مطرح شد. در این دوران جمهوریهای سابق شوروی به ویژه آذربایجان و گرجستان در قالب برنامه «همکاری برای صلح ناتو» از سال ۱۹۹۴ میلادی ارتباطات خود با این سازمان را در قالب آموزش، حفظ امنیت انرژی خزر، مبارزه با تروریسم، همکاریهای هوایی در زمینه سوخت گیری و ترانزیت، برگزاری رزمایش های مشترک نظامی و ... دنبال کردند.
راهبرد «گسترش به شرق» ناتو موجب شده است تا روسیه به عنوان قدرت بزرگ منطقه اوراسیا در قالب سیاستهای واکنشی درگیر دو جنگ بزرگ در گرجستان و اوکراین شود. حال سؤال کلیدی آن است که آیا ناتو به رهبری آمریکا به دنبال افزایش و گسترش نفوذ خود در منطقه قفقاز جنوبی است؟
با قدرت گیری عضو سابق «KGB» یعنی ولادیمیر پوتین در کاخ کرملین، بار دیگر مسکو به متحد اصلی کشورهای حوزه آسیای میانه، قفقاز جنوبی و اروپا شرقی بدل شد. البته این مهم به معنای احیای امپراتوری شوروی نبود، بلکه نشان دهنده فصلی جدید در همکاری نظامی، سیاسی و امنیتی میان کشورهای مستقل همسود یا کشورهای مستقل مشترکالمنافع (CIS) با برادر بزرگتر بود.
رژیم صهیونیستی با سرمایه گذاری در منطقه به ویژه جمهوری آذربایجان به دنبال ایجاد پایگاه نظامی و رصد اطلاعاتی علیه تهران است تا به این وسیله میدان نبرد با ایران را از مرزهای فلسطین اشغالی به عمق راهبردی جدید خود در باکو انتقال دهد
با وجود این، برخی کشورها مانند گرجستان، جمهوری آذربایجان، اوکراین و ... تمایلی برای بازگشت به روابط پیشین خود با روسیه نداشتند و راهبرد خود را برمبنای افزایش همکاری با غرب قرار دادند. این همان موضوعی است که سبب واکنش سخت «نو اوراسیانیست»ها در دستگاه سیاست خارجی روسیه شد. مسکو معتقد است آمریکا با افزایش نفوذ خود در جمهوریهای سابق شوروی قصد دارد پا را از سیاست مهار روسها فراتر گذاشته و وارد حریم امنیتی این کشور شود. بسیاری از کارشناسان روابط بینالملل مانند جان میرشایمر دلیل اصلی وقوع جنگ اوکراین را سیاست واشنگتن در «گسترش ناتو به شرق» و ورود به حوزه پیرامونی روسیه میدانند.
علاوه بر این، پس از وقوع جنگ دوم قره باغ و پیروزی باکو با کمک ترکیه و رژیم صهیونیستی، زمزمهها در زمینه برنامه ناتو برای قدم گذاشتن به منطقه قفقاز جنوبی افزایش یافته است. بسیاری از کارشناسان حوزه قفقاز معتقدند ایجاد دالان زنگزور، موجب اتصال ناتو (و رژیم صهیونیستی) به دریای خزر و حوزه پیرامونی روسیه و ایران میشود.
ترکیه به عنوان یکی از اعضای پیمان آتلانتیک شمالی در اتحاد نظامی راهبردی با غرب و برای تغییر موازنه به نفع خود در منطقه قفقاز جنوبی ممکن است تفلیس و باکو را به شکل مستقیم یا همکاریهای غیر مستقیم وارد مجموعه امنیتی ناتو کند. رسیدن ناتو به سواحل غربی خزر گام بلندی در راستای رسیدن این پیمان نظامی به مرزهای چین نیز خواهد بود. در صورت تحقق طرح ۱۵ ساله ناتو برای رسیدن به منطقه قفقاز، این پیمان میتواند با جلب نظر کشورهای همچون قزاقستان به یک قدمی دروازه های پکن برسد.
رژیم صهیونیستی با سرمایه گذاری در این منطقه به ویژه جمهوری آذربایجان به دنبال ایجاد پایگاه نظامی و رصد اطلاعاتی علیه تهران است تا به این وسیله میدان نبرد با ایران را از مرزهای فلسطین اشغالی به عمق راهبردی جدید خود در باکو انتقال دهد. سیاستی که بیشک واکنش ایران را به دنبال خواهد داشت.
با وجود تمایل گرجستان و آذربایجان برای پیوستن به ناتو و تحکیم اتحاد با غرب، در ایروان شرایط متفاوت است. روابط نظامی-امنیتی نزدیک میان روسیه و ارمنستان سبب میشود تا این کشور نتواند از دایره کشورهای پیرامونی مسکو خارج شود. همچنین روابط نزدیک این کشور با ایران باعث میشود تا ملاحظات تهران در زمینه حضور رژیم صهیونیستی در منطقه را در نظر بگیرد و اجازه اقدام علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی را به تل آویو ندهد.
البته باید این نکته را در نظر داشت که نیکول پاشینیان به عنوان فردی غربگرا ممکن است تن به برخی خواستههای محور ترکی همچون چشم پوشی از مرز مشترک با ایران بدهد. برای جلوگیری از این سناریو لازم است بازوهای فعال ایران در حوزه سیاست خارجی فعال شوند و اجازه تکمیل حلقه محاصره ژئوپلیتیکی ایران در منطقه قفقاز جنوبی را ندهند.
ترکیه به عنوان عضو ناتو به دلیل قرابت با دولتهای منطقه به وسیله ایجاد سازمانهایی همچون «دولتهای ترک» یا ایجاد کریدورهای ارتباطی مانند دالان زنگزور به دنبال تکمیل پروژه غرب در منطقه است
هنگامی که دولتها منافع حیاتی خود را از سوی دولت یا ائتلافی از سایر کشورها در خطر میبیند، برای ایجاد موازنه سه سیاست در پیش میگیرند؛ نخست، طبق اصل خود یاری به سمت افزایش قدرت و توان داخلی خود برای مقابله احتمالی با تهدیدات حرکت میکنند. دوم، دولت مورد تهدید دست به ائتلاف سازی با سایر دولتها میزند و سوم، دولت مسئولیت مقابله با تهدید را به دولت دیگری واگذار میکند که به صورت مشابه از سمت دولت یاد شده مورد تهدید قرار میگیرد.
به نظر می آید تهران برای جلوگیری از نفوذ ناتو و رژیم صهیونسیتی در مرزهای شمالی خود باید علاوه بر افزایش توان خود برای مقابله با تهدیدات احتمالی، دست به ائتلاف سازی با روسیه و ارمنستان بزند تا به این وسیله بتواند در برابر محور ترکیه، آذربایجان و گرجستان اقدام به ایجاد موازنه کند.
در نظم در حال گذار جهانی، قدرتهای بزرگ و منطقه ای همچون چین، ایران، ترکیه، عربستان و ... به خوبی میدانند که تحرکات ژئوپلیتیکی، ائتلاف سازی های منطقهای-جهانی و ایجاد کریدورهای ارتباطی جایگاه این کشورها در نظم آینده جهان را مشخص خواهد کرد. ناتو به عنوان بازوی نظامی غرب میداند برای مقابله با تهدیدات سه کشور چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران باید قدم به منطقه قفقاز جنوبی و آسیای میانه بگذارد.
ترکیه به عنوان شرقی ترین عضو ناتو به دلیل قرابتهای جغرافیایی، نژادی، اقتصادی و فرهنگی با دولتهای منطقه به وسیله ایجاد سازمانهایی همچون «دولتهای ترک» یا ایجاد کریدورهای ارتباطی مانند دالان زنگزور به دنبال تکمیل پروژه غرب در منطقه است.
این موضوع به آن معنا نیست که آنکارا روابط راهبردی خود با مسکو و پکن را کنار بگذارد؛ بلکه این کشور براساس الگوی چند برداری در حوزه سیاست خارجی به دنبال همکاری در عین رقابت و رقابت در عین همکاری است. در چنین شرایطی تهران و مسکو میتوانند با تعریف این اقدام غرب در منطقه قفقاز جنوبی به عنوان تهدید مشترک، اقدامات لازم برای مقابله با آن را با همکاری ارمنستان دنبال کنند.